- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود گر زمستان بد بود اندر بهاران صد شود
2 بر بهار جان فزا زنهار تو جرمی منه علت ناصور تو گر زانک گرگ و دد شود
3 هر درخت و باغ را داده بهاران بخششی هر درخت تلخ و شیرین آنچ میارزد شود
4 ای برادر از رهی این یک سخن را گوش دار هر نباتی این نیرزد آنک چون سر زد شود
5 از هزاران آب شهوت ناگهان آبی بود کز خمیرش صورت حسن و جمال و خد شود
6 وانگه آن حسن و جمالان خرج گردد صد هزار تا یکی را خود از آنها دولتی باشد شود
7 نیکبختان در جهان بسیار آیند و روند لیک بر درگاه شمس الدین نباید رد شود
8 هر که او یک سجده کردش گر چه کردش از نفاق در دو عالم عاقبت او خاصه ایزد شود
9 از جفاها یاد ماور ای حریف باوفا زانک یاد آن جفاها در ره تو سد شود