بیداد رفت لاله بر باد از شهریار گزیدهٔ غزلیات 6

بیداد رفت لاله بر باد رفته را

1 بیداد رفت لاله بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

2 هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

3 جز در صفای اشک دلم وا نمی شود باران به دامن است هوای گرفته را

4 وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

5 برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب آورده ام به دیده گهرهای سفته را

6 ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

7 گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

8 یارب چه‌ها به سینه این خاکدان در است کس نیست واقف این همه راز نهفته را

9 راه عدم نرفت کس از رهروان خاک چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را

10 لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

11 لعلی نسفت کلک در افشان شهریار در رشته چون کشم در و لعل نسفته را

عکس نوشته
کامنت
comment