-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 انبیا گفتند با خاطر که چند میدهیم این را و آن را وعظ و پند
2 چند کوبیم آهن سردی ز غی در دمیدن در قفض هین تا بکی
3 جنبش خلق از قضا و وعده است تیزی دندان ز سوز معده است
4 نفس اول راند بر نفس دوم ماهی از سر گنده باشد نه ز دم
5 لیک هم میدان و خر میران چو تیر چونک بلغ گفت حق شد ناگزیر
6 تو نمیدانی کزین دو کیستی جهد کن چندانک بینی چیستی
7 چون نهی بر پشت کشتی بار را بر توکل میکنی آن کار را
8 تو نمیدانی که از هر دو کیی غرقهای اندر سفر یا ناجیی
9 گر بگویی تا ندانم من کیم بر نخواهم تاخت در کشتی و یم
10 من درین ره ناجیم یا غرقهام کشف گردان کز کدامین فرقهام
11 من نخواهم رفت این ره با گمان بر امید خشک همچون دیگران
12 هیچ بازرگانیی ناید ز تو زانک در غیبست سر این دو رو
13 تاجر ترسندهطبع شیشهجان در طلب نه سود دارد نه زیان
14 بل زیان دارد که محرومست و خوار نور او یابد که باشد شعلهخوار
15 چونک بر بوکست جمله کارها کار دین اولی کزین یابی رها
16 نیست دستوری بدینجا قرع باب جز امید الله اعلم بالصواب