1 شوخی نگر که آن بت عیار میکند دل را به بند زلف گرفتار میکند
2 هردم به شیوهای ز کسی میبرد دلی در حلقههای زلف نگونسار میکند
3 دشمن دریغ بود که ره یافت پیش دوست حیف است گل که همدمی خار میکند
4 انکار عشقبازی ما میکنند خلق ما خاک آن کسیم که این کار میکند
5 تا دید شیخ رونق بازار عاشقان هر بامداد خرقه به بازار میکند
6 جز عقل عاقلان نکند صید چشم تو مست است و قصد مردم هشیار میکند
7 در خورد دوست نیست نثار سر و ترا خسرو سری که دارد ایثار میکند
دیدگاهها **