توان پرید بر اوج شرف ببال از واعظ قزوینی غزل 103

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

توان پرید بر اوج شرف ببال ادب

1 توان پرید بر اوج شرف ببال ادب توان نشست به صدر از صف نعال ادب

2 کنند رو به تو خلقی، اگر ادب داری ک هست شاه و گدا عاشق جمال ادب

3 کند به پیش سیاه و سفید حرف تو سبز روان شود چو بجوی زبان زلال ادب

4 شود فزون ز ادب قدر کس کمش مشمار که حسن خلق یکی ده شود ز خال ادب

5 تراست کوس فضیلت پر از صدا، لیکن صدا نخیزد ازین کوس بی دوال ادب

6 ادب طلب کن، اگر طالب کمالی تو که نیست هیچ کمالی به از کمال ادب

7 ادب بجوی اگر نام نیک میخواهی که نیست مقری این بانگ جز بلال ادب

8 ز نفس بی ادبت، عالمی در آزارند سزاست این شتر مست را عقال ادب

9 به طبع خلق گوارا شدن بود واعظ ز باغ خلق نکو، میوه نهال ادب

عکس نوشته
کامنت
comment