جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

باز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1271

غزل 1271 ام از 6329 غزلیات

باز درآمد طبیب از در رنجور خویش

1 باز درآمد طبیب از در رنجور خویش دست عنایت نهاد بر سر مهجور خویش

2 بار دگر آن حبیب رفت بر آن غریب تا جگر او کشید شربت موفور خویش

3 شربت او چون ربود گشت فنا از وجود ساقی وحدت بماند ناظر و منظور خویش

4 نوش ورا نیش نیست ور بودش راضیم نیست عسل خواره را چاره ز زنبور خویش

5 این شب هجران دراز با تو بگویم چراست فتنه شد آن آفتاب بر رخ مستور خویش

6 غفلت هر دلبری از رخ خود رحمتست ور نه ببستی نقاب بر رخ مشهور خویش

7 عاشق حسن خودی لیک تو پنهان ز خود خلعت وصلت بپوش بر تن این عور خویش

8 شکر که خورشید عشق رفت به برج حمل در دل و جان‌ها فکند پرورش نور خویش

9 شکر که موسی برست از همه فرعونیان باز به میقات وصل آمد بر طور خویش

10 عیسی جان دررسید بر سر عازر دمید عازر از افسون او حشر شد از گور خویش

11 باز سلیمان رسید دیو و پری جمع شد بر همه شان عرضه کرد خاتم و منشور خویش

12 ساقی اگر بایدت تا کنم این را تمام باده گویا بنه بر لب مخمور خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش

شاعر شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش چیست ؟

قالب شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش غزل است

مضمون اصلی شعر باز درآمد طبیب از در رنجور خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی