- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی
2 جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی
3 گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو نبخشیدند آن کامم که از وصلت خورم قندی
4 چه می خندی، برین سامان جان من تو، ای بی غم دل و صبری تو داری و مرا هم بود یک چندی
5 پدر دارم همه در پند و من دنبال کار خود مبادا هیچ مادر را چنین بدروز فرزندی
6 بگو، ای پندگو، نامش که باشد مرهم جانم که خسرو را ز بهر ترک او تیری ست هر پندی