- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا نشسته ام مترصد میان خوف و رجا
2 چو خاک بر سر راه امید منتظرم کزان دیار رساند صبا نسیم وفا
3 برای کس چو نگردد فلک پی تقدیر عنان خویش گذارم به اقتضای قضا
4 میان صومعه و دیر گر چه فرقی نیست چو من به خویش نباشم، چه اختیار مرا؟
5 کسی که بر در میخانه تکیه گاهی یافت چه التفات نماید به مسند دارا
6 خوش آن کسی که درین دور می دهد دستش حریف جنس و می صاف و گوشه تنها
7 ز بس که قصه دردم رود به هر طرفی چو من ضعیف شد از بار غم نسیم صبا
8 درون پرده رندان مخالفی چون نیست بیار ساقی عشاق ساغر صهبا
9 غریق بحر محبت اگر شوی، خسرو در یقین به کف آور ز قعر این دریا