گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، از واعظ قزوینی غزل 460

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل!

1 گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل! رسید مرگ و، تو بسیار غافلی، غافل!!

2 دم از کمال زنی، ز آنکه ناقصی ناقص! کنی بدانش خود ناز، جاهلی، جاهل!!

3 بخویش بسته از آنی، که بیخودی بیخود! ز حق گسسته از آنی، که باطلی، باطل!!

4 ز خود چو تیر گریزت بود ضرور، ضرور! بخویشتن چو کمان، سخت مایلی، مایل!!

5 از آن نه پند پذیری، که واعظی واعظ! از آن به بند اسیری، که عاقلی، عاقل!!

عکس نوشته
کامنت
comment