-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس نداد فرصت افسوس، صد هزار افسوس!
2 برفت عهد شباب و، همان علاقه بجاست نکرده بند ز خود پاره، شد بهار افسوس
3 گذشت عمر و، نکردیم طاعتی هرگز ز دست رفت کمند و، نشد شکار افسوس
4 دمی به کار نیامد ترا ز مدت عمر شکفت و ریخت چه گلها ز شاخسار افسوس
5 تمام عمر تو بگذشت در خود آرایی نگشت دست ز دندان ترا نگار افسوس
6 ترا بسی حرکت داد رعشه پیری ز خواب وا نشدت چشم اعتبار افسوس
7 دل شکسته بگرداب تن تباهی ماند نرفت کشتی از این ورطه برکنار افسوس
8 بشد بخنده و غفلت تمام عمر و، شبی بروز خود نگریستیم زار زار افسوس
9 ز روسیاهی ایام جاهلی واعظ نشست چهره ترا چشم اشکبار افسوس!