طالب دردِ عشق تو فکر از خیالی بخارایی غزل 197

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی‌کند

1 طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمی‌کند ورنه به جان بی‌دلان عشق چه‌ها نمی‌کند

2 هرچه در آن رضای تو نیست اگرچه طاعت است جان به هوس نمی‌خرد دل به رضا نمی‌کند

3 وه که به جان دیگری غمزهٔ شوخِ توستم می‌کند و رعایتِ خاطر ما نمی‌کند

4 گفتم اگر وفا کنی صرف تو باد عمر من گفت برو که با کسی عمر وفا نمی‌کند

5 دوش سگ در توام گفت در عنایتی باز کنم به روی تو، گفت، چرا نمی‌کند

6 هر نفس از زبان تو خواری خود به گوش خود می‌شنود خیالی و غیر دعا نمی‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment