درد غم عشق را طبیب نباشد از خواجوی کرمانی غزل 315

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

درد غم عشق را طبیب نباشد

1 درد غم عشق را طبیب نباشد مکتب عشاق را ادیب نباشد

2 کشور تحقیق را امیر نخیزد خطبهٔ توحید را خطیب نباشد

3 با نفحات نسیم باد بهاران در دم صبح احتیاج طیب نباشد

4 در گذر از عمر آنکه پیش محبان عمر گرامی به جز حبیب نباشد

5 ایکه مرا باز داری از سر کویش ترک چمن کار عندلیب نباشد

6 ساکن بتخانه‌ئی ز خرقه برون آی معتکف کعبه را صلیب نباشد

7 از تو به جور رقیب روی نتابم کشته غم را غم از رقیب نباشد

8 هر که غریبست و پای بند کمندت گر تو بتیغش زنی غریب نباشد

9 منکر خواجو مشو که هر که بمستی دعوی دانش کند لبیب نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر