درد سر دوستان آه و فغان از امیرخسرو دهلوی غزل 272

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

درد سر دوستان آه و فغان من است

1 درد سر دوستان آه و فغان من است کاهش جان طبیب درد نهان من است

2 چند توان دید وای بر دل مسکین جفا گیر که بیگانه شد آخر از آن من است

3 از دم سرد فراق برگ حیاتم نماند آفت این برگ ریز باد خزان من است

4 گریه که از سوز دل گرم برون می دهم قطره آبست، لیک شعله جان من است

5 دل که ز من گم شده ست بر تو گمان می برم هست ترا خود یقین هر چه گمان من است

6 شوی هم از خون دل خاک سر کوی خویش تا برود هر کجا نام و نشان من است

7 بی خبر پند گو بیهده جان می کند از پی مردن به عشق کوه گران من است

8 می رود آن شوخ و من گر چه کنم ناله بیش باز نیاید، از آنک عمر روان من است

9 دوش به خسرو ز لطف، گفت غلام منی مرتبه این خطاب نرخ گران من است

عکس نوشته
کامنت
comment