- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد سر دوستان آه و فغان من است کاهش جان طبیب درد نهان من است
2 چند توان دید وای بر دل مسکین جفا گیر که بیگانه شد آخر از آن من است
3 از دم سرد فراق برگ حیاتم نماند آفت این برگ ریز باد خزان من است
4 گریه که از سوز دل گرم برون می دهم قطره آبست، لیک شعله جان من است
5 دل که ز من گم شده ست بر تو گمان می برم هست ترا خود یقین هر چه گمان من است
6 شوی هم از خون دل خاک سر کوی خویش تا برود هر کجا نام و نشان من است
7 بی خبر پند گو بیهده جان می کند از پی مردن به عشق کوه گران من است
8 می رود آن شوخ و من گر چه کنم ناله بیش باز نیاید، از آنک عمر روان من است
9 دوش به خسرو ز لطف، گفت غلام منی مرتبه این خطاب نرخ گران من است