-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن یکی میگفت خوش بودی جهان گر نبودی پای مرگ اندر میان
2 آن دگر گفت ار نبودی مرگ هیچ که نیرزیدی جهان پیچپیچ
3 خرمنی بودی به دشت افراشته مهمل و ناکوفته بگذاشته
4 مرگ را تو زندگی پنداشتی تخم را در شوره خاکی کاشتی
5 عقل کاذب هست خود معکوسبین زندگی را مرگ بیند ای غبین
6 ای خدا بنمای تو هر چیز را آنچنان که هست در خدعهسرا
7 هیچ مرده نیست پر حسرت ز مرگ حسرتش آنست کش کم بود برگ
8 ورنه از چاهی به صحرا اوفتاد در میان دولت و عیش و گشاد
9 زین مقام ماتم و ننگین مناخ نقل افتادش به صحرای فراخ
10 مقعد صدقی نه ایوان دروغ بادهٔ خاصی نه مستیی ز دوغ
11 مقعد صدق و جلیسش حق شده رسته زین آب و گل آتشکده
12 ور نکردی زندگانی منیر یک دو دم ماندست مردانه بمیر