1 ای آنکه لبت از دمی گلرنگ به است وز تنگ شکر آن دهن تنگ به است
2 سنگی که ز دست تو خورم آوازش در گوش من از نغمه ده چنگ به است
1 چند باشد چو مسیحا سر افلاک تورا خاک ره باش که گل بر دمد از خاک تورا
2 شاهد جان نکند صورت خود از تو دریغ گر چو آیینه بود چشم و دلی پاک تورا
1 عشق جانان راحت جان من بیچاره است آتش دوزخ بهشت مرغ آتشخواره است
2 تا گل رویش شکفت آن سرو دل با کس نماند ور کسی دارد دلی چون غنچه هم صد پاره است
1 وقت طرب ایام گل و موسم کشت است میخانه ما در همه ایام بهشت است
2 بی یاد تو در هیچ مقامی نه نشستم گر گوشه محراب و گر کنج کنشت است