- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه سرم بر خط فرمان اوست گوی دلم در خم چوگان اوست
2 دل بغمش دادم و جان هم دهم گر لب و دندان لب و دندان اوست
3 حال دلم هر چه پریشانیست پرتو آن زلف پریشان اوست
4 زهره و مه چونکه ببینی بهم دانی که زه و گوی گریبان اوست
5 تشنه بمیرد چو دلم هر که او در طلب چشمۀ حیوان اوست
6 چشمۀ خورشید بدان آب روی قطره یی از چاه زنخدان اوست
7 صبر چنان سخت کمان در غمش سست تر از عقدۀ پیمان اوست
8 دل که چنان سینه همی کرد وی دیدمش او هم نه ز مردان اوست
9 شاید اگر دل نه بفرمان ماست زانکه بهر حال که هست آن اوست