1 ای آنکه چو من بسی اسیرند ترا شاهان همه در نظر حقیرند ترا
2 برگرد تو گردند که آزاد شوند افلاک که نه غلام پیرند ترا
1 گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
2 گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است
1 کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما آتش دل علم افروخت به رسوایی ما
2 ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما