آنکه لعلش عین آب زندگانی از خواجوی کرمانی غزل 691

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

آنکه لعلش عین آب زندگانی یافتیم

1 آنکه لعلش عین آب زندگانی یافتیم در رهش مردن حیات جاودانی یافتیم

2 راستی را پیش آن قد سهی سرو روان نارون را در مقام ناروانی یافتیم

3 کار ما بی آتش دل در نگیرد زانکه ما زندگی مانند شمع از جان فشانی یافتیم

4 گر چه رنگ عاشقان از غم شود چون زعفران ما همه شادی ز رنگ زعفرانی یافتیم

5 خسروان گر سروری در پادشاهی می‌کنند ما سریر خسروی در پاسبانی یافتیم

6 اهل معنی از چه رو انکار صورت کرده‌اند زانکه صورت را همه گنج معانی یافتیم

7 ما اگر پیرانه سر در بندگی افتاده‌ایم همچو سرو آزادگی در نوجوانی یافتیم

8 جامهٔ صوفی بگیر و جام صافی ده که ما دوستکامی راز جم دوستکانی یافتیم

9 رفتن دیر مغان خواجو بهنگام صبوح از غوانی و شراب ارغوانی یافتیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر