ای که روی تو حیات جان از امیرخسرو دهلوی غزل 270

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای که روی تو حیات جان است

1 ای که روی تو حیات جان است دیده جایت شده جای آنست

2 ماه را از رخ چون خورشیدت در شب چاردهم نقصانست

3 سخن اندر لب تو دل ببرد دل چه باشد، سخن اندر جان است

4 بی لبت هر لب لعلی که گزم سنگ ریزه به ته دندانست

5 ناتوانم، که غمت با من کرد هر چه از جور و جفا بتوانست

6 سلک در گشت مرا ز آب دو چشم تار هر رشته که در دندانست

7 به گه گریه سواد چشمم تیره، گویی که شب بارانست

8 گفتیم غم مخور و آسان گیر این به گفتن، صنما، آسانست

9 دور از شعله آه خسرو! که دلش سوخته هجرانست

عکس نوشته
کامنت
comment