مرید پیر خمارم از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1504

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

مرید پیر خمارم که دارد این چنین پیری

1 مرید پیر خمارم که دارد این چنین پیری غلام همت عشقم که دارد این چنین میری

2 به ملک دنیی و عقبی خریدم کنج میخانه ازین سودا که من کردم جهانی یافت توفیری

3 اگر رند خراباتم که خم باده می نوشم نه کم شد جرعه ای ز آن می نه من گشتم از او سیری

4 ز جام وحدت ساقی مدامم مست لایعقل حریفان را چو خود سازم نخواهم کرد تقصیری

5 ز دست عشق عقل ما نخواهد برد جان دانم کجا یابد خلاص آخر ضعیف از پنجهٔ شیری

6 بیا ای مطرب عشاق و ساز بینوا بنواز که ما مستیم و تو ساقی ، مکن آخر تو تأخیری

7 طریق نعمت الله رو که یابی زود مقصودت که غیر از راه او دیگر نیابد عاقبت پیری

عکس نوشته
کامنت
comment