1 زان شب که نهاد روی بر بالش ما هر شب بفلک همی رسد نالش ما
2 ای یک شبه وصل از پی یکساله فراق بازآی، اگر تمام شد لایش ما
1 به مهد کرد طبیعت مشیمه های ودود پس از سعادت میلاد سعد دین مسعود
2 سپهر مجمره گردان پر اخگر اختر برای مجلس او ساخت چشم بدرا، عود
1 مرا دلی است زصد گه نهاده بر ره حاج بباجشان شده لکن طمع نداشته باج
2 شکر شکسته ز مقلان غنچه بویا سپر فکنده ز پیکان غنچه غناج
1 باز بر اوج سخن تازم و موجی بزنم زانکه چون ابر گرانبار دفین عدنم
2 گرچه رخشم برمیده است در این پهنه ملک شاه داند که به میدان هنر تهمتنم