-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام یکباره ترک صبر و دل و هوش کرده ام
2 هرچ آن نه عشق تست ببازی گرفته ام هرچ آن نه یادتست فراموش کرده ام
3 در چشم من شدست یکی دانة گهر هر نکته یی که از دهنت گوش کرده ام
4 خالی شده دماغ من از مستی و خمار زان باده ها که از لب تو نوش کرده ام
5 بر چرخ می رسید خروش دل از فراق او را بوعده های تو خاموش کرده ام
6 از چشم نیم خواب تو امروز روشنست آن ناله ها که من ز غمت دوش کرده ام
7 دستم که زیر سنگ فراقست هر شبی تا روز با غم تو در آغوش کرده ام
8 پرسیدم از دلم که چرا دوری از برم؟ گفتا که خوفرا رخ نیکوش کرده ام