زان شب که با تو از کمال‌الدین اسماعیل غزل 108

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام

1 زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام یکباره ترک صبر و دل و هوش کرده ام

2 هرچ آن نه عشق تست ببازی گرفته ام هرچ آن نه یادتست فراموش کرده ام

3 در چشم من شدست یکی دانة گهر هر نکته یی که از دهنت گوش کرده ام

4 خالی شده دماغ من از مستی و خمار زان باده ها که از لب تو نوش کرده ام

5 بر چرخ می رسید خروش دل از فراق او را بوعده های تو خاموش کرده ام

6 از چشم نیم خواب تو امروز روشنست آن ناله ها که من ز غمت دوش کرده ام

7 دستم که زیر سنگ فراقست هر شبی تا روز با غم تو در آغوش کرده ام

8 پرسیدم از دلم که چرا دوری از برم؟ گفتا که خوفرا رخ نیکوش کرده ام

عکس نوشته
کامنت
comment