- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب که جهان است پر از لولیان زهره زند پرده شنگولیان
2 بیند مریخ که بزم است و عیش خنجر و شمشیر کند در میان
3 ماه فشاند پر خود چون خروس پیش و پسش اختر چون ماکیان
4 دیده غماز بدوزد فلک تا که گواهی ندهد بر کیان
5 خفته گروهی و گروهی به صید تا کی کند سود و کی دارد زیان
6 پنج و شش است امشب مهره قمار سست میفکن لب چون ناشیان
7 جام بقا گیر و بهل جام خواب پرده بود خواب و حجاب عیان
8 ساقی باقی است خوش و عاشقان خاک سیه بر سر این باقیان
9 زهر از آن دست کریمش بنوش تا که شوی مهتر حلواییان
10 عشق چو مغز است جهان همچو پوست عشق چو حلوا و جهان چون تیان
11 حلق من از لذت حلوا بسوخت تا نکنم حلیه حلوا بیان