شب رحیل ز افغان خستگان از خواجوی کرمانی غزل 595

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

شب رحیل ز افغان خستگان مراحل

1 شب رحیل ز افغان خستگان مراحل مجال خواب نیابند ساکنان محامل

2 مکش زمام شتر ساربان که دلشدگان را کشیده است سر زلف دلبران بسلاسل

3 سرشک دیده که می‌رانم از پی تو مرانش چرا که شرط کریمان بود اجابت سائل

4 تنم مقیم مقامست و جان بمرحله عازم سرم ملازم بالین و دل بقافله مائل

5 به خامه هر که نویسد فراق نامهٔ ما را عجب که آتش نی در نیفتدش با نامل

6 نسیم روضهٔ خلدست یا شمیم احبا شعاع نور جبینست یا فروغ مشاعل

7 بسا که در غم عشق تو ابن مقلهٔ چشمم نوشت بر ورق زر بسیم ناب رسائل

8 سرم بنعل سمندت متوجست و تو فارغ دلم ببند کمندت مقیدست و تو غافل

9 اگرنه با تو نشینم مرا ز عشق چه باقی وگرنه روی تو بینم مرا ز دیده چه حاصل

10 زبان خامه قلم گشت در بیان جدائی نرفت قصه بپایان و رفت عمر بباطل

11 سزد که دست بشویند از آب چشم تو خواجو که هست آتش دل غالب و سرشک تو نازل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر