شب را ز تیغ صبحدم خون از عطار نیشابوری غزل 706

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

شب را ز تیغ صبحدم خون است عمدا ریخته

1 شب را ز تیغ صبحدم خون است عمدا ریخته اینک ببین خون شفق در طشت مینا ریخته

2 لالای شب در هر قدم لؤلؤ بر آورده بهم وز یک نسیم صبحدم لؤلؤی لالا ریخته

3 خورشید زرکش تافته زربفت عیسی بافته زنار زرین یافته زر بر مسیحا ریخته

4 مطرب ز دیوان فرح پروانه را آورده صح ساقی شراب اندر قدح از حوض حورا ریخته

5 موسی کف عیسی زبان فرعونیی کرده روان زنار زلفش هر زمان صد خون ترسا ریخته

6 ساقی به گردش سر گران زرین نطاقی بر میان وز شرم او از کهکشان جوجو چو جوزا ریخته

7 ما کرده از مستی همی بر جام ساقی جان فدی وز دیده تا تحت‌الثری عقد ثریا ریخته

8 از تائبی سر تافته صد توبه برهم بافته چون بوی زلفش یافته می بر مصلا ریخته

9 چون قطره دریا کش زبون اشک وی از دریا فزون دریای دل یک قطره خون یک قطره دریا ریخته

10 آنجا که قومی همنفس می می‌دهند از پیش و پس طاوس جان‌ها چون مگس بال و پر آنجا ریخته

11 جان غرقهٔ سودای دل تن نیز ناپروای دل عطار از دریای دل صد گنج پیدا ریخته

عکس نوشته
کامنت
comment