- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل نو آمد و ما را غم دیرینه گرفت مرغ جان را نفس اندر قفس سینه گرفت
2 آن حریفی که شبش بودمی از خون دلم بازش امروز هوای می دوشینه گرفت
3 چند جان همه را آن مه نو خط سوزد آخرش دود دل خلق در آیینه گرفت
4 گنج سر دهنش تا نبرد راه کسی مهر خط لب لعلش در گنجینه گرفت
5 دی مرا بود گذر بر سر کوی دگری ره بمن دوش سک کویش ازان کینه گرفت
6 بسکه بر خرقه پشمین بودم داغ شراب در دلم آتش ازین خرقه پشمینه گرفت
7 تازه گلزار جهان بر دل اهلی تنگ است مرغ روحش ره آن گلشن دیرینه گرفت