گل نو آمد و ما را غم دیرینه از اهلی شیرازی غزل 285

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گل نو آمد و ما را غم دیرینه گرفت

1 گل نو آمد و ما را غم دیرینه گرفت مرغ جان را نفس اندر قفس سینه گرفت

2 آن حریفی که شبش بودمی از خون دلم بازش امروز هوای می دوشینه گرفت

3 چند جان همه را آن مه نو خط سوزد آخرش دود دل خلق در آیینه گرفت

4 گنج سر دهنش تا نبرد راه کسی مهر خط لب لعلش در گنجینه گرفت

5 دی مرا بود گذر بر سر کوی دگری ره بمن دوش سک کویش ازان کینه گرفت

6 بسکه بر خرقه پشمین بودم داغ شراب در دلم آتش ازین خرقه پشمینه گرفت

7 تازه گلزار جهان بر دل اهلی تنگ است مرغ روحش ره آن گلشن دیرینه گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment