خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

آن نگینی که منش می‌طلبم از خواجوی کرمانی غزل 202

غزل 202 ام از 1143 غزلیات

آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست

1 آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست وان مسیحی که منش دیده‌ام از مریم نیست

2 آنکه از خاک رهش آدم خاکی گردیست ظاهرآنست که از نسل بنی آدم نیست

3 گر چه غم دارم و غمخوار ندارم لیکن شاد از آنم که مرا از غم عشقش غم نیست

4 دوش رفتم بدر دیر و مرا مغبچگان چون سگ از پیش براندند که این محرم نیست

5 چه غم از دشمن اگر دست دهد صحبت دوست مهره گر زانکه بدستست غم از ارقم نیست

6 در چنین وقت که دیوان همه دیوان دارند کی دهد ملک جمت دست اگر خاتم نیست

7 در نیاری بکف ار زانکه ز دریا ترسی لیکن آن در که توئی طالب آن در یم نیست

8 مده از دست و غنیمت شمر این یکدم را که جهان یکدم و آندم به جز از این دم نیست

9 کژ مرو تا چو کمان پی نکنندت خواجو روش تیر از آنست که در وی خم نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست

شاعر شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست خواجوی کرمانی می باشد.

شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست چیست ؟

قالب شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست غزل است

مضمون اصلی شعر آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر