- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مفشان سر زلف خویش سرمست دستی بر نه که رفتم از دست
2 دریاب مرا که طاقتم نیست انصاف بده که جای آن هست
3 تا نرگس مست تو بدیدم از نرگس مست تو شدم مست
4 ای ساقی ماهروی برخیز کان آتش تیز توبه بنشست
5 در ده می کهنه ای مسلمان کین کافر کهنه توبه بشکست
6 در بتکده رفت و دست بگشاد زنار چهار گوشه بربست
7 دردی بستد بخورد و بفتاد وز ننگ وجود خویشتن رست
8 عطار درو نظاره میکرد تا زین قفس فنا برون جست