- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خود هیچ و، نقاب از خط شبرنگ گرفته است برما شکرین لعل تو، پر تنگ گرفته است
2 ترسم ندهد حصه به اعضای دگر هیچ دل، درد تو را سخت ببر تنگ گرفته است
3 باشد غرضش دل، که ز ابرو مژگانست پیوسته کمانی بسر چنگ گرفته است
4 آن حسن غنی طبع، که من دیدم از آن شوخ! از باده چسان که مأوی بته سنگ گرفته است
5 دارد بزبان پند و، بدل بند علایق واعظ ز جهان گوشه از این ننگ گرفته است