-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 فزون شد عشق جانان روز تا روز کجا زین پس شب ما و کجا روز
2 ز بیهوشی ندانم روز و شب را شبم گویی یکی گشته ست با روز
3 دل است این، هیچ پیدا نیست، با خون شب است این، هیچ پیدا نیست، یا روز؟
4 چه خفتی؟ خیز، ای مرغ سحر خیز ترا روزی همی باید، مرا روز
5 مگو، جانا، که روزی بر تو آیم ندارد چون شب اندوه ما روز
6 تو خوش خفته به خواب ناز تا صبح مرا بیدار باید بود تا روز
7 چه عیش است این که خسرو را به هجرت شود هر شب به زاری و دعا روز