-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به عشق چهرهٔ لیلی دل بیچاره مجنون شد به بوی سنبل زلفش دماغ عقل مفتون شد
2 چو بلبل درگلستان سر کویش همی نالم ازآندم کز غم عشقش دلم چون غنچه پرخون شد
3 همی گویم که درد دل به وصل او دوا سازم ولی می بینم ازهجرش که دردی دیگر افزون شد
4 سر زلف سیه دیدم شدم شیدا و سودائی ندانم تا دل مسکین در آن دام بلا چون شد
5 برو ای عقل از عاشق مجو رأی خردمندی که عشقش در درون آمد ز خلوت عقل بیرون شد
6 بیاور ساقیا جامی که مستم توبه بشکستم بگو مطرب نوائی خوش که لیلی باز مجنون شد
7 چرا گوئی دل از دستت نباید داد ای سید مکن عیب من بی دل که کار از دست بیرون شد