- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قرار زندگانی آن نگارست کز او آن بیقراری برقرارست
2 مرا سودای تو دامن گرفتهست که این سودا نه آن سودای پارست
3 منم سوزان در آتشهای نو نو مرا با یارکان اکنون چه کارست
4 همینالد درون از بیقراری بدان ماند که آن جان نگارست
5 چو از یاری تو را جان خسته گردد نمیداند که اندر جانش خارست
6 تو در جویی و خارت میخراشد نمیدانی که خاری در سرا رست
7 گریزان شو از آن خار و به گل رو که شمس الدین تبریزی بهارست