-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ اما چه زندگی؟ که نیامد بکار مرگ!
2 عینک بدیده نیست مرا، نور چشم من چشمم چهار شد بره انتظار مرگ!
3 بر خاست گرد پیریم از شاهراه عمر معلوم شد که میرسد اینک سوار مرگ!
4 از بهر دورباش حواسم ز راه او گردیده پیریم ز عصا چوبدار مرگ
5 با هر دو پا بدام فتادم، چو قد خمید پشت دو تاست، خم کمند شکار مرگ
6 بردیم مرده مرده بسر بسکه زندگی امروز نیستیم غریب دیار مرگ
7 زین پیش جنس مرگ چنین رایگان نبود برداشت دوریت ز میان اعتبار مرگ
8 آسوده ز اضطراب معیشت نمی شود با خویشتن کسی ندهد تا قرار مرگ
9 واعظ، مرا نه پشت خم از ضعف پیری است قد کرده ام دوتا، که روم زیر بار مرگ