-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صید شیران میکند آهوی روبه باز او راه بابل میزند هاروت افسون ساز او
2 هر شبی بنگر که بر مهتاب بازی میکند هندوان زلف عنبر چنبر شب باز او
3 از چه روی ابروی زنگاری کمان او کمان می کشد پیوسته بر ترکان تیرانداز او
4 گفتم از زلفش بپوشم ماجرای دل ولیک چون نهان دارم ز دست غمزهٔ غماز او
5 بیدلانرا احتمال ناز دلبر واجبست وانکه باشد نازنینتر بیش باشد ناز او
6 مطرب سازنده گو امشب دمی با ما بساز ورنه چون دم برکشم در دم بسوزم ساز او
7 بلبل خوش نغمه تا گل بر نیندازد نقاب نشنود کس در جهان آوازهٔ آواز او
8 فارغ البالست هر کس کو نشد عاشق ولیک مرغ بیدل در هوا خوشتر بود پرواز او
9 حال خواجو از سرشک چشم خونبارش بپرس کو روان چون آب میخواند دمادم راز او