روشنی بخش دلم شد تن غم پرور از اهلی شیرازی غزل 914

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش

1 روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش روشنست آینه شمع ز خاکستر خویش

2 سگ آن رند قلندر صفت شاه وشم کز سفال سگ او ساخته جام زر خویش

3 من بیمار چنان زار شدم کز تن من هیچ فصاد بخون تر نکند نشتر خویش

4 کعبه گر در نگشاید برخم گو مگشای تو گشا بر رخم ای کعبه دلها در خویش

5 عاقبت گوی ز میدان ببرد چون چوگان هرکه با خاک رهت کرد برابر سر خویش

6 بسکه از آتش می همچو گل افروخته یی لاله از دست تو بر سنگ زند ساغر خویش

7 اهلی از سبز خط خود طمع وصل مکن که لبش طوطی جان را ندهد شکر خویش

عکس نوشته
کامنت
comment