-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان بی جانان تن بی جان بود خوش نباشد جان که بی جانان بود
2 کنج دل گنجینهٔ عشق وی است آنچنان گنجی در این ویران بود
3 چشم ما بسته خیالش در نظر روشنی دیدهٔ ما آن بود
4 آفتابست او و عالم سایه بان این چنین پیدا چنان پنهان بود
5 دل به دریا ده بیا با ما نشین زانکه اینجا بحر بی پایان بود
6 دو نماید صورت و معنی یکی است موج و دریا نزد ما یکسان بود
7 نعمت الله در خرابات مغان دیدم او ساقی سرمستان بود