- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سپاه عشق از آن لحظه خیمه بالا زد که سرو قامت جانان علَم به صحرا زد
2 ببار بر سرم ای ابر مرحمت نفسی که برقِ شوقِ تو آتش به خرمن ما زد
3 اسیر زلف تو ز آن شد دلم که روز نخست به نقد قلب در آن حلقه لاف سودا زد
4 لبت به نکتهٔ شیرین چنان سخندان شد که خنده بر دم جان پرور مسیحا زد
5 گهی رسید خیالی به کعبهٔ معنی که از منازل دعوی دم تبرّا زد