1 روز آخر کز جهان با دیده گریان روم گر نباشد در دلم مهر تو بی ایمان روم
2 دامن از گلهای خون دل نشویم زان مرا دامنی پر گل بود روزی کزین بستان روم
3 بسکه بیحد دود دل در خانه ام فانوس وار آردم در چرخ و من چون صورت بیجان روم
4 از لبم کامی ده ای بی رحم و مپسندم که من چون سکندر نا امید از چشمه حیوان روم
5 خضر و الیاس اندران سرچشمه آبحیات معتکف بنشسته چون من بی سر و سامان روم
6 مینهم پا بر سر هستی و جان در آستین تا چو اهلی سوی او پاکوبو دست افشان روم