زبان حال عاشق، آن زمان از واعظ قزوینی غزل 237

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

زبان حال عاشق، آن زمان غمّاز می‌گردد

1 زبان حال عاشق، آن زمان غمّاز می‌گردد که در دل بی‌قراری هم‌نشین راز می‌گردد

2 کشد از هم‌نشینان رازهای دل به رسوایی نفس چون همدم نی می‌شود، آواز می‌گردد

3 چنان دلبسته یاد جمال اوست افغانم که همراه نفس از لب به خاطر بازمی‌گردد

4 گرفتم سرمه را با چشم او یک جا توان دید نگاه شوخ‌چشم او، چرا با ناز می‌گردد

5 ز بس خاک دیار عشق دامنگیر می‌باشد نمی‌دانم صدا از بیستون چون بازمی‌گردد

6 چه سوز است اینکه پنداری شرار از شعله می‌ریزد زبان واعظ ما چون سخن‌پرداز می‌گردد

عکس نوشته
کامنت
comment