1 شاهی که شفیع هر گنه بود برفت وانشب که به از هزار مه بود برفت
2 گر باز آید مرا نبیند تو بگوی کو همچو شما بر سر ره بود برفت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 پیش جوش عفو بیحد تو شاه توبه کردن از گناه آمد گناه
2 بس که گمره را کنی بس جست و جو گمرهی گشتهست فاضلتر ز راه
1 آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی من نیست شدم باری در هست یکی هستی
2 از یک قدح و از صد دل مست نمیگردد گر باده اثر کردی در دل تن از او رستی
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **