-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گوهر اشکم که راز دل هویدا میکند ز آن نشد پنهان که بازش دیده پیدا میکند
2 اشک اگر بیوجه ریزد آبروی ما رواست چون به رو میآید آخر آنچه با ما میکند
3 نافه گر برد از خطت عطری به صد خون جگر روسیاهی بین که چونش باز رسوا میکند
4 ختم شد بر دیده طرز راست بینیّ و هنوز جان به فکر سرو قدّت کار بالا میکند
5 عقل از سرّ دهانت ذرّهای آگه نشد گرچه عمری شد که فکر این معمّا میکند
6 خیال سروِ بالایت خیالی را مدام عندلیب جان هوای باغ و صحرا میکند