چشم مجنون هرچه بیند صورت از اهلی شیرازی غزل 567

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چشم مجنون هرچه بیند صورت لیلی بود

1 چشم مجنون هرچه بیند صورت لیلی بود خوش بود صورت پرستی گر بدین معنی بود

2 من ز آب و رنگ حسن ساقی خود یافتم آنچه فیض آب خضر و آتش موسی بود

3 گو بمیر افسرده دل کاین نکته با من شمع گفت هر که از داغی نسوزد مردنش اولی بود

4 زان خوشم با کنج غم کز رشک غیر آسوده ام دوزخی کاسوده باشم جنت اعلی بود

5 هر که با مشکین غزالان همچو مجنون خو گرفت میرمد ز آنجا که بوی مردم دنیی بود

6 چاک دل نتواندم بی غمزه یی زلف تو دوخت رشته مریم اگر با سوزن عیسی بود

7 در دو عالم گر نباشد مایه شادی غمت خاطر اهلی ملول از دنیی و عقبی بود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر