امید خلق باقبال و دولت از اهلی شیرازی غزل 258

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

امید خلق باقبال و دولت خویش است

1 امید خلق باقبال و دولت خویش است امید ما بغم و درد و حسرت خویش است

2 اسیر محنت عشق از هوای راحت وصل اسیر نیست گرفتار محنت خویش است

3 چه غم ز داغ محبت چو شمع عاشق را گرش ثبات قدم در مشقت خویش است

4 دلی غمین نگذارد به بیش و کم ساقی غم او خورد که نه راضی بقسمت خویش است

5 بزیر پای خسان سرمنه چو سبزه که سرو بلند قدریش از قدر و همت خویش است

6 هزار سال اگرت مهر مینماید چرخ مباش غره که در بند فرصت خویش است

7 سر بهشت ندارد کز کنج غم اهلی بهشت زنده دلان کنج خلوت خویش است

عکس نوشته
کامنت
comment