-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فازن بالحرة پی این شد مثل فاسرق الدرة بدین شد منتقل
2 بنده سوی خواجه شد او ماند زار بوی گل شد سوی گل او ماند خار
3 او بمانده دور از مطلوب خویش سعی ضایع رنج باطل پای ریش
4 همچو صیادی که گیرد سایهای سایه کی گردد ورا سرمایهای
5 سایهٔ مرغی گرفته مرد سخت مرغ حیران گشته بر شاخ درخت
6 کین مدمغ بر کی میخندد عجب اینت باطل اینت پوسیده سبب
7 ور تو گویی جزو پیوستهٔ کلست خار میخور خار مقرون گلست
8 جز ز یک رو نیست پیوسته به کل ورنه خود باطل بدی بعث رسل
9 چون رسولان از پی پیوستنند پس چه پیوندندشان چون یک تنند
10 این سخن پایان ندارد ای غلام روز بیگه شد حکایت کن تمام