1 دل که نز عشق پاره پاره بود دل نگویم که سنگ خاره بود
2 پیرمردی که از جفای جوان خون نخورده ست شیرخواره بود
3 ای که مه با کمال خوبی خویش پیش روی تو پیشکاره بود
4 هر که یکبار دید روی ترا تا زند در غم دوباره بود
5 گر ز کافر بود هزار سوار چشم تو میر آن هزاره بود
6 چون لبت را به گاز پاره کنم لب نباشد نبات پاره بود
7 نیست یک چاره وصل را، وانگاه می زیم من هزار چاره بود
8 خاک پای تو می کشم در چشم مگر این اشک را کناره بود
9 هر شبی خسرو است و بیداری مونسش گر بود، ستاره بود