- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل در آن زلف شد و روی دل افروز ندید وه که هیچ از سر زلف تو کسی روز ندید
2 وقت دل گرم نشد تا ز غم عشق نسوخت عود خوشبوی نشد تا الم سوز ندید
3 خویش را بر صف عشاق زدن کام دل است عقل را عشق در این معرکه فیروز ندید
4 دیده استاد تر از چشم تو در دور قمر هندوی عربده جوی ستم آموز ندید
5 تا خیالی طرف غمزهٔ شوخ تو گرفت چه جفاها که از آن ناوک دلدوز ندید