1 دل دوش هزار چاره سازی میکرد با وعده دوست عشقبازی میکرد
2 تا بر کف پای تو تواند مالید دل را همه شب دیده نمازی میکرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 جان مرا غمت هدف حادثات کرد تا عشق سوی من نظر التفات کرد
2 حال مرا و زلف پریشان خویش را در راه عاشقی رقم مشکلات کرد
1 صبح است و صبا مشکفشان میگذرد دریاب که از کوی فلان میگذرد
2 برخیز چه خسبی که جهان میگذرد بویی بستان که کاروان میگذرد
1 ستبره بدند عاشقان بساق و میان بلای گیسوی دوشیزگان به بش دیزه؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **