دل دگر ما را به مأوا از شاه نعمت‌الله ولی غزل 527

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

دل دگر ما را به مأوا می‌کشد

1 دل دگر ما را به مأوا می‌کشد خاطر ما سوی دریا می‌کشد

2 جذبهٔ او می‌کشد ما را مدام حاکمست او می‌کشد یا می‌کشد

3 کشتهٔ عشقم و بر خاک درش اوفتاده کشتگان را می‌کشد

4 در کشاکش عالمی آورده است نه تن تنها که تنها می‌کشد

5 میل ما دایم سوی بالا بود لطف او ما را به بالا می‌کشد

6 در خرابات مغان بزم خوشی است عشق عاشق را به آنجا می‌کشد

7 زلف سید دل ز یاران می‌برد و از خیالش سر به سودا می‌کشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر