دل از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 66

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

دل مرد دستور از او گشت شاد

1 دل مرد دستور از او گشت شاد برون آمد او، سر سوی ره نهاد

2 چنان لشکری برد با خود گزین که خسته شد از نعل اسبان زمین

3 برآمد به جای نشان با سپاه عنان را بپیچید و برتافت راه

4 سپه را به کوه اندرون جای کرد یکی شمع بر نیزه بر پای کرد

5 تو گفتی سهیل یمن سوی چین فرود آمد و کرد روشن زمین

6 همه شب دل پیل دندان به جوش نهاده به جای نشان، چشم و گوش

7 چو چشمش بدان روشنایی رسید ز شادی به دلْش آشنایی رسید

8 پرستنده را گفت برخیز زود که آتش پدید آمد از تیره دود

9 همی رفت خواهم سوی شاه چین به ما بد سگالد همه آتبین

10 بنه برنهادند و در پیش کرد ز بیگانه، آهنگ زی خویش کرد

11 حمایل یکی تیغ و نیزه به دست چو پیل دژم بر تگاور نشست

12 برون رفت تیز از ره میمنه بماندند لختی ز رخت و بُنه

عکس نوشته
کامنت
comment