- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل جفای خطت از دور قمر میداند فتنهٔ چشم تو را عین نظر میداند
2 آنچه دوش از ستم زلف تو بر من بگذشت گر تو آگاه نیی باد سحر میداند
3 گِرد کویت چو صبا بیسروپا میگردد هرکه در راه غمت پای ز سر میداند
4 گفتمش رو که تو چیز دگری حور نیی گر بگویم ملکی چیز دگر میداند
5 هنر محتسب این است که هردم جایی میکند عیب منِ مست و هنر میداند
6 غیر از این شیوه خیالی که به یاد رخ توست به خیال دهنت هیچ اگر میداند